loading...
پایگاه تفریحی بمب شادی
تبلیغات

محل تبلیغات شما

aghii123456 بازدید : 213 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

 نام رمان : بهای یک بهانه 

 نویسنده : TeLePaTi کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۱٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۱۹۰

 خلاصه داستان :

طناب دار جلوی چشماش بود و یه چهار پایه کهنه که با کوچیک ترین حرکت ممکن بود پایه هاش بشنکه زیر پاهاش..ترسیده بود ، اینو صورت خیس از عرقش و لرزش دستای بستش نشون میداد …
کی گفته سر بیگناه تا پای دار میره اما بالای دار نمیره ؟؟
طناب و انداختن دور گردنش …حاج ستوده همیشه یه ذکری می گفت ..چی بود ؟؟؟ چشماشو بست ..یادش اومد ، زیر لب زمزمه کرد :
– الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ …


 

 
mohsen بازدید : 93 یکشنبه 09 فروردین 1394 نظرات (0)

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد

داشته باش كه نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

 

ادامه داستان را در ادامه مطلب ببینید

reza007 بازدید : 94 یکشنبه 23 آذر 1393 نظرات (0)

ساعت آخر بود، ...

دخترک گوشه کلاس تنها و آرام نشسته و به چهره مهربان معلم ؛چشم دوخته. یکی از بچه ها می خواهد چیزی بخورد که معلم می فهمد. با مهربانی می گوید : بچّه هازنگ آخره! اگه سر کلاس چیزی بخورین نمی تونین توی خونه غذای خوشمزه مامانتون رو بخورین! چند نفر با خنده و شوخی می گویند اگه غذا نداشتیم چی؟

دخترک در گوشه کلاس آرام زمزمه می کند: اگه مامان نداشتیم چی ... ؟!!! 


admin بازدید : 127 سه شنبه 18 آذر 1393 نظرات (0)
رمان :فرشته من

 

نوشته:fereshteh27

فصل ۱

خلاصه رمان (فرشته من):رمان درباره ی دختری به اسم فرشته است که خانواده اش میخوان اونو به اجبار و به خاطر پول و به اصرار نامادریش بدن به یه پیرمرده پولدار.در حالی که فرشته 20 سالش بیشتر نیست.شب عروسیش قبل از عقد به کمک دوستش از خونه فرار می کنه و اینجوری مسیر زندگیش تغییر می کنه و خوندنش خالی از لطف نیست ومطمئنم ازش خوشتون میاد و اینکه اتفاقاتی قراره درش بیافته که باعث میشه موضوعه رمان تکراری نشه و یکنواخت نباشه.

admin بازدید : 100 دوشنبه 17 آذر 1393 نظرات (0)
رمان: آسانسور

 

نوشته:نيلا

فصل ۱

خلاصه:
دختري به اسم منا ...دانشجوي رشته پرستاري كه در حال گذروندن طرحش توي يكي از بيمارستاناي تهرون خودمونه....

پدر و مادرش و كلا خانواده اش تو شيراز زندگي مي كنن....قراه اين خانوم خوشگله عاشق يكي بشه...حالا اين يكي كيه.؟. الله و اعلم ..يكي هست ديگه ..چرا انقدر شما ها مي خوايد از من حرف بكشيد ...


درباره ما
با سلام و خسته نباشید به همه کاربران عزیزم من این سایتو ساختم واسه شما که ازش لذت ببرید و از شما می خواهم که همیشه بیاییدکه بهترین بشویم مرسی از همه شما با تشکر مدیر سایت امیرحسین و محسن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا از سایت ما لذت می برید؟
    تبلیغات
    محل تبلیغات شما
    آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 60
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 85
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید امروز : 529
  • باردید دیروز : 229
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,578
  • بازدید ماه : 6,691
  • بازدید سال : 41,464
  • بازدید کلی : 259,086
  • تبلیغات
    محل تبلیغات شمامحل تبلیغات شما